دلم قرار نمیگیرد، قرارِ دلم
سه شنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۱۱ ق.ظ
قرارمان این نبود که دل به دریا بزنی و
من خیره به در روزها را سپری کنم
قرارمان این نبود که بوی عطرت دیوانه ام کند
که هزار فرسنگ زیر دریا دنبالت بگردم
قرارمان قرار گرفتن کنار هم بود
قرارمان بی قراری ام نبود
التماس به آسمان و دریا نبود بلکم نشانی از تو به دستم بدهند
این دست خالی و دل پر
این چشم پر و مغز خالی
این همه خاطره از نبودنت
هیچ کدام این ها در قرارمان نبود
باشد
اصلا به گم شدنت ادامه بده
فکر کردی من دست از پیدا کردنت برمی دارم؟
فکر کردی قرارهایی را که فراموش کرده ای فراموش میکنم؟
دست هایم حافظه دارند
چشم هایم
گوش هایم
تمام جانم حافظه دارند و این حافظه به من دروغ نمی گوید
قرارمان ماندن بود
تو بمان
من هم می مانم
تو زیر دریا
من چشم به راهت
۹۴/۱۱/۲۷