گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

طبقه بندی موضوعی

هیژده

جمعه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۲۲ ب.ظ

بدترین چیز این است که وقتی باید یک مکالمه را، یک اتفاق را، یک چیز فوق العاده آزار دهنده را فراموش کنی هیچ کس دور و برت نباشد

باید یک نفر باشد که همه چیز را برایش تعریف کنی توی بغلش بروی 

میدانی نباید اشک هایت روی ایزوگام بام پایینی بریزد

یک نفر باید باشد که بگوید: هیچی نپوشیدی میسوزی تو این افتاب

من این روزها جای مامان را خیلی خالی میبینم با تلفن و پیام و این ها هم درست بشو نیست

دیشب پیش مامان بودم داشت به دایی پیام میداد و من محوش شده بودم

واقعا میگویم محو شده بودم

باخودم فکرکردم واقعا دلم برای نحوه گوشی دست گرفتنش

پیام دادنش، مکث هایش برای اینکه جمله را از اول بخواند و کلمه بعد را اضافه کند، برای همه چیزش تنگ شده بود 

فکرکردم اگر و فقط اگر یک دلیل لازم باشد تا این جماعت ازاردهنده را دوباره ببینم مامان است


۹۶/۰۲/۰۱
at :)

نظرات  (۱)

مادر دیگه...
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی