پنجاه و دو
پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۳۳ ب.ظ
یک روز می اید که
این خوابِ تمام نشدنی تمام میشود
و همه این ادم ها برمیگردند توی جعبه مخصوصشان تا یک عذاب طولانی مدت دیگر
تا ماموریتِ طاقت فرسای بعدی
انوقت بین این کابوس های حقیقی
من میمانم و تو و...
من و تو و هیچ
و این هیچ به اندازه همه خواستنی های دنیا حالمان را خوب میکند
با ان هیچِ بزرگ میشود به انتهای نرفتن، رفت
و به تمام نرسیدن ها رسید
و انوقت که رسید میبینی تمام این گَسی های کابوس وار برای این بوده که
شیرینی این رسیدن لذت بخش تر باشد
میدانی چه میگویم؟
میگویم یک روز این بختکِ زندگی از روی سینه مان کنار میرود
نفسمان عادی میشود
و انوقت
انقدر زندگی میکنیم تا بمیریم
۹۶/۱۰/۲۱