گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

طبقه بندی موضوعی

هشتاد و یک

جمعه, ۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۲۶ ب.ظ
تا بعد از ظهر خواب بودم
از اون خواب هایی که نه میخواستم نه میشد بیدار بشم
حدس زدم بخاطر فشار روانی اتفاق دیروز باشه
بعدش دو قسمت از یه سریال رو دیدم 
و بعدش کتاب خوندم
وسط کتاب خوندن یاد اون روز افتادم که بعد از امتحانا پل فلزی بودیم 
میدونی کامل یادمه چی شد اما نمیخوام بگم
ترک های تلگراممو بالا پایین کردم و یکیشو فرستادم برای ساج
موزیک متن شهر اشباح بود 
ساج عاشق اون انیمه اس و هربار که اینو میگه من میگم همون یکی دوباری که دیدمش چقدر و چقدر افسرده ام کرده و دیگه اصلا نمیخوام ببینمش 
وقتی اومد تو اتاق تِرَکی که براش فرستاده بودم رو دید و کلی خوشحال شد
با دهنش یه ملودی زد و گفت اینه؟
تازه گوشش داده بودم اما اصلا یادم نبود 
جای اینکه جوابی بهش بدم تا دانلودش کنه از گوشی خودم پخشش کردم 
بعد گفت مرسی خیلی دوسش دارم 
ساج اینجوریه، گاهی _گاهی_ میشه خیلی راحت خوشحالش کرد
۹۷/۰۳/۰۴
at :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی