صد و شش
از بی رحمانه ترین های زندگی منتظر موندنه
اینکه منتظر کسی یا چیزی باشی
و اونقدر لحظه به پایان رسیدن انتظارو تو ذهنت بسازی که تمام قرارتو از دست بدی
من عاشق نشدم ولی، زیاد منتظر موندم و فکر میکنم منتظر موندن خیلی دردناک تر و ازاردهنده تره
ولی در عوض اینکه ببینی یه سری ادم یه تایمی رو نه تمام و کمال اما منتظرت بودن، منتظر اینکه بالاخره ببینیشون
خیلی شیرینه
و خیلی دوست داشتنی
و خیلی قابل احترام
پی نوشت: شبای این اخرای تابستون شبیه، شباییه که تا صبح رمان عاشقانه میخوندم و با تک تک شخصیت هایی که خیلی وقتا انچنان هم قوی پرداخت نشده بودن زندگی میکردم
حس خوبی بهم میده
پی نوشت: شبیه نامه های جودی شد شماره صد و شش، هی نوشتن و پس نوشتن و اینا
فقط خواستم بگم این هم که ادم کسی را نداشته باشه تا ایده های توی ذهنشو بهش بگه و با اون پرداختش کنه و در نهایت عملیش کنه بی رحمانه اس
دنیا بی رحمانه اس کلا