گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

بارونای بهار امسال با hug me و paper cut  میگذره 
و با اینکه زیاد بیرون نمیرم و توی تراس میشینم روی بلوک سیمانی نصفه به نظرم خوش میگذره 
۰ نظر ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۵
at :)

بعد از سه روز بغض اسمان اینجا کمی دارد میبارد

رگبار میزند و بعد یک دفعه همه چی تمام میشود و دوباره

انگار که بی مهابا بغضش بشکند و بعد به خودش بگوید:" گریه نکن بیخیال درست میشه" و بعد دوباره تحملش تمام شود و بشکند


توی تراس کوچکمان نشسته ام و دهنی جریده از فریاد را پلی کرده ام

دقیقا یک هفته پیش یک سال از سفر شیرازمان گذشت که فکرنکنم جز من کسی به ان اهمیت داده باشد

به هرحال با این بغض سنگین اسمان و دم هوا و صدای شاهین خواستم خاطره ان شب کازرون را برای خودم باز، بسازم

که صاد پیام داد بیا بیرون بارون میاد

رفتم کنارش نشستم

روی بام بودیم 

یک نخ سیگاری که از علی گرفته بود را تعارف کرد، رد کردم 

سکوت کامل و بی نقصی بود 

لاک نقرآبی به ناخن هایم زدم و صاد سیگارش را کشید و به اهنگ گوش کردیم 

بعد من رفتم اتاقم و صاد هم همینجور

چند دقیقه بعد میم و رض در اتاقم را زدند که بیا بیرون بارون میاد

به همین اهنگ شاهین گوش دادیم و میم سیگار کشید و رض با نیل چت میکرد 

فکرکنم حرف زیادی نزدیم 

هرکدام برای خودمان بودیم 

شاید قبلا گفته ام اما میخواهم دوباره بگویم که ان لحظات از هر نظر در بی نهایت بودم

گفتم من واقعا دارم از این لحظه لذت میبرم 

میم دود سیگارش را در جهت مخالف من و رض بیرون داد و گفت هرچقدر به تو خوش بگذره به من ده برابر میگذره 

من جلوی هیچ پسری جز صاد سیگار نکشیدم و قرار هم نیست بکشم وگرنه شاید لذت ان شب را برای خودم ده برابر میکردم 

به هرحال الان که افتاب لاجون و بی رمق از سمت چپم خودش را کمی نشان داده حس میکنم در این بازسازی موفق بوده ام 

۰ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۱۴
at :)

خب 

فکر کنم بذارم موهام بلند بشه

به اسپر و سم فعلا پیام نمیدم

برای حرف زدن از هر دری با ساج هرموقع ای، حوصله دارم 

فیلم دیدن را کنار گذاشتم و دوباره به پی دی اف های بی سر و ته روی اوردم _این جز خجالت اورترین اتفاق هاست اما من اوکیم_

بستنی تراپی از بهترین گزینه های هندل کردن هرچیزی است 

مکالمات تلفنی میتوانند جذاب و دلگرم کننده باشند 


این ها توییت هایی بود که میخواستم این چند روز بزنم ولی نمیدانم چه بلایی سر فیلترشکن هایم امده پس چاره ای جز این نداشتم 

سلام به کره شمالی 

۰ نظر ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۵۲
at :)

میم واقعا خوشبخت است

میداند معلم کلاس اولش کجاست و به دیدنش رفته و برایش گل هم گرفته

با هم کلی صحبت کرده اند و اخر سر میم فراموش کرده بگوید چقدر دوستش دارد و بعد هم خجالت کشیده برگردد تا فقط بگوید: ببخشید یادم رفت بگویم چقدر دوستتان دارم 

در تمام طول صحبتمان 4 بار به دیدار با معلمش اشاره کرد و این یعنی ملاقات خوبی را پشت سر گذاشته 

به این فکر میکنم که واقعا دلم میخواهد معلم هایم را ببینم یا نه

گاهی حس میکنم واقعا میخواهم ولی اینکه هیچ حرفی برای گفتن پیدا نکنم _که ذاتا اینطور هستم_ مرا میترساند 

پس معمولا کلا بیخیال این رفتارهای دراماتیک میشوم

برای میم خوشحالم

کمتر چیزی او را واقعا سر شوق می اورد و این دیدار یکی از ان کمتر چیزهاست 

۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۳۳
at :)