گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

امروز داشتم به این فکر میکردم که مامان به خاطر اینکه اجر از دستم افتاد روی انگشت اشاره اش و ناخنش شکست و شکل اصلیش را از دست داد هیچوقت _حتی ذره ای_ سرزنشم نکرد

بعداز ظهر امد خانه ام و دیدم انگشت شستش را گذاشته لای در

کلی هم درد میکرد 

 

زندگی بازی های عجیبی دارد 

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۸ ، ۲۲:۵۳
at :)

داره بارون میاد 

نه خیلی شدید 

نه اونطور نم نم

دونه های بارون کاملا به اندازه هستن

و از مسجد نزدیک ال یاسین پخش میشه 

حس میکنم دارم توی معنویت این فضا حل میشم 

هرچقدرم که از هر معنویتی دور باشم 

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۸ ، ۱۷:۳۰
at :)