بیست و نه
دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۵:۲۶ ب.ظ
دیروز با سم صحبت کردم
یک دفعه تصمیم گرفتم که هرشب یا لااقل چند شب یک بار با سم صحبت کنم و حالش را بپرسم
یک دفعه گفتم شاید این همه ترک شدن بخاطر این است که من بااینکه برای همه خیلی مایه میگذارم اما زیاد از کسی خبر نمیگیرم
حرف که زدیم _از همه کس و همه جا_ یک دفعه دلم کمل زرد خواست و یک دریا گریه و پونز شاهین
بهش گفتم برایم بفرستد
و هزاربار گوشش دادم
و هزار بار دنبال ادم های زندگیم گشتم
و هزار بار دلم دبیرستان را خواست
سم گفت دلم مدرسه رو میخواد
گفتم ببین ما ناگزیریم از عبور
عبور از ادما
از زمان
از زندگی
ما ناچاریم
و این انگار همان قسمت جبری زندگیست که شیما میگفت
۹۶/۰۷/۰۳