چهل و چهار _ خفگی در هوای ازاد
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۵ ق.ظ
از ترس های تمام نشدنیم زیاد گفتم
زیاد نوشتم
زیاد میشناسمشون
میگم زیاد بنویسم بلکم یکم عادی بشن
عادی نمیشن
عادت نمیکنم
به از دست دادن و خراب شدن
به اینکه زندگی کوفتی و لعنتی که تو این جهنم داریم فیلم نیست
قرار نیست یه ادم بیاد و زندگیتو عوض کنه و تا اخر همه جا باهات بیاد
بدون اینکه نگران باشی
نگرانم
از وقتی اسپر اونطور بی خداحافظی رفت میگم هرکسی میتونه بدونه خداحافظی بره
از وقتی همکار محترم یه طرفه کلی چیزو عوض کرد و من هیچ کاری نتونستم بکنم میترسم
میترسم باز سرم بیاد
باز نفهمم
امروز داشتم فکرمیکردم اون رفاقت پاک و معصومی که با همکار جان داشتیم هیچوقت هیچوقت باهیچ کس تکرار نمیشه
جه تلخ و شیرین عذاب اوری
۹۶/۰۹/۲۲