گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

طبقه بندی موضوعی

هفتاد و شش/ تمام خداگونگی انسان

پنجشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۴۸ ب.ظ

دلم تنگ میشه همیشه برای حرف زدن با همکار محترم

برای دغدغه هایی که نیازی به توضیح نداشت

همیشه دلم تنگ میشه براش

برای همین گاهی وا میدم 

میدونم اونی که باید سفت و سخت باشه و نذاره اسیب ببینیم منم

اما من 

الان

نیاز دارم یکی باشه که حرفمو بفهمه 

که حرفشو بفهمم

که هی نخوام توضیح معترضه بدم

برای همین جای اینکه یه خط بنویسم که هیچجوره دوباره نتونه درمورد اون موضوع شروع کنه 

یه خط نوشتم که ادامه بده و ادامه بدم

و به خودم و این همه دلتنگی لعنت بفرستم 

و مدام به خودم بگم تو مقابل هر کلمه ای که میفرستی مسئولی 

و زهر کنم به خودم شیرینی این مکالمه های کوچیک و معمولی رو 

تو بودی چیکار میکردی؟

من دارم له میشم وسط این همه تناقض 

۹۷/۰۲/۲۰
at :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی