گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

گروه هیوده دوره هفت

فقط خدا میدونه اون روز چهل وسه غروبه چقد دلت گرفته بود....

طبقه بندی موضوعی

هشتاد و هفت

دوشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۴ ب.ظ
دیروز
زد به سرم برم ترمینال
دورترین بلیتی که پولم اجازه میده رو بخرم و برم
بعد تو اون شهری که نمیدونم کجاست پیاده برم برسم به جایی که هیچکس نیست
شانس میخواد این قسمتش البته
همونجا بمونم و تمام شدن همه چیزو ببینم

زد به سرم برم ترمینال
رفتم 
بعد ولی بیخیال دردسری شدم که ساج و مامان ممکنه دچارش بشن
مسخره ترین چیز تو دنیا اینه که اطرافیانتو ازار بدی چون حال خودت خوب نیست
نگرانشون کنی چون خود خواهی
سر همین فکرا شد که نرفتم
که دور زدم تو افتاب سه بعدازظهر که برای هرکاری هم زوده هم دیر _جز رفتن_ 
برگشتم سمت خونه و سیگار دود کردم 
۹۷/۰۳/۲۸
at :)

نظرات  (۱)

ازینجا میروم تا شهر فرداهای ناملوم ...
پاسخ:
اینجا کسی آیین باور نیست ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی