صد و شونزده
شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۲۸ ب.ظ
خوابیدم توی تراس
و اسمون تیره روشن اوایل ابان رو نگاه میکنم
شبه ولی اینکه میگم روشن چون از سمت راستم ماه کم کم داره میاد تو دیدم
پاییز من رو الان در این تایم به خصوص به یاد صاد و تمام پیاده روی های سال گذشته میندازه
وقتی پاشیده بودیم کف خیابون
و "کوه باش و دل نبند"
و ادمک هایی که ساج روی دیوار سفید تراس کشید
همان شب اخری که سیگار کشیدیم و گریه کردیم
همان شبی که چند بار نزدیک بود بخورم زمین و اشکم نمی امد
که من سردی ادم ها رو نمیتونم تحمل کنم
این ادم که میگویم میتواند رفیق ترین رفیقم باشد _که البته خیلی وقت است کسی نیست_ یا همکلاسی که حتی بهم سلام هم نمیکنیم
خلاصه اینکه سیگار هایتان را توی کیف دوستتان جا نگذارید
ممکن است دچار بمب باران خاطره ای در شبی ابری و سرد شود
۹۷/۰۸/۰۵